نویسنده: احمد ابراهیمی هرستانی
منبع:راسخون


 

چکیده

یکی از اهداف بلند بعثت انبیاء محقق نمودن عدالت و ادای حق مردم در جامعه بشری بود. در اسلام نیز بیشترین توجه به حق‌الناس شده است بطوریکه حق‌الناس مقدم بر حق الله قرار گرفته شده است. حضرت علی علیه‌السلام در این زمینه می‌فرماید : «جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ حُقُوقَ عِبَادِهِ مُقَدِّمَةً لِحُقُوقِهِ [عَلَی حُقُوقِهِ] فَمَنْ قَامَ به حقوقِ عِبَادِ اللَّهِ کَانَ ذَلِکَ مُؤَدِّیاً إِلَی الْقِیَامِ به حقوقِ اللَّه» (1)؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده وکسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد. بنابراین ادای حق‌الناس از مسائلی است که هرکس آن را به خوبی درک نمود از عذاب هولناک الهی مصون خواهد ماند و نیز اگر کسی به بی وفایی و ناپایداری دنیا توجه کند و از قیامت و حساب آن غافل نباشد خود را به آن آلوده نخواهد کرد. از این رو این مقاله به اهمیت حق‌الناس، مبنا و ریشه یابی آن پرداخته، این موضوع را در ابعاد جانی و مالی و آبرویی مورد بررسی احادیث مستند قرار داده است.

کلید واژگان :

حق‌الناس، مردم، پیامدهای حق‌الناس، مبنای حق‌الناس، ظلم.

مقدمه

مسئله عدالت ورزی و ادای حق‌الناس در جامعه از مسائلی است که در طول تاریخ حیات بشری دارای حساسیتی ویژه بوده است و در شریعت اسلام به عنوان اکمل‌ترین دین، نقش تکامل فرد و جامعه را بر عهده داشته است و توصیه های رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و همچنین ائمه (علیهم السلام) در این زمینه سرمشق تمامی انسان‌ها خواهد بود که اگر بدان عمل نمایند از بسیاری از خطرات دنیوی و اخروی محفوظ خواهند بود. آری، حق‌الناس بار سنگینی است بر دوش کسانی که آن حق را به خوبی ادا ننموده‌اند و از این جهت می‌خواهند زندگی آرام و بی دردسری داشته باشند، درحالی‌که نمی‌دانند بسیاری از مشکلات دنیوی آن‌ها از عدم رعایت نکردن و نپرداخنتن حقوق الناس است پس بیائیم با سر سپردن به اولیاء الهی و عمل به دستورات آن‌ها زندگی و عمر خود را ایمنی بخش نماییم.

سرنوشت حبس حقوق مردم

حق‌الناس مانع استجابت دعا
امام صادق علیه السلام فرمودند : إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یُسْتَجَابَ لَهُ فَلْیُطَیِّبْ کَسْبَهُ وَ لْیَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا یُرْفَعُ إِلَیْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِی بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِه. (8) هرگاه یکی از شما می‌خواهد دعایش مستجاب شود کسب خود را پاک کند و حق مردم را به آنان بازگرداند؛ زیرا دعای بنده ای که در شکمش مال حرامی هست یا در نزد او حقی از حقوق مردم ضایع شده باشد به سوی خدا نمی‌رود.
همچنین امام علی (ع) می‌فرمایند: إِنِّی غَیْرُ مُسْتَجِیبٍ لِأَحَدٍ مِنْکُمْ دَعْوَةً وَ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِی قِبَلَهُ مَظْلِمَة (9)؛ دعای کسی را که حقی از دیگری بر گردنش باشد اجابت نمی‌کنم.
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند عزوجل فرموده: لَا أُجِیبُ دَعْوَةَ مَظْلُومٍ فِی مَظْلِمَةٍ ظلم‌ها وَ لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِثْلُ تِلْکَ الْمَظْلِمَة (10) {با اینکه دعای مظلوم مستجاب است ولی} دعای مظلومی را که خودش نیز به کسی ظلم کرده اجابت نخواهم کرد.
خداوند به حضرت عیسی (ع) فرمود: به ستمگران بنی اسرائیل بگو تا وقتی که حق مردم مظلوم تحت ستم شما و بت ها، در خانه های شما است مرا نخوانید؛ زیرا با خود عهد کرده‌ام که دعای این افراد را علیه خودشان اجابت کنم و آن‌ها را لعن نمایم.

حق‌الناس وعدم لیاقت ورود به خانه خدا

افرادی که به دیگران ظلم می‌کنند نمی‌توانند به مسجد وارد شوند و اگر وارد شوند مورد لعن خدا قرار می‌گیرند.
رسول خدا (ص) فرمودند: «أَوْحَی اللَّهُ إِلَیَّ أَنْ یَا أَخَا الْمُرْسَلِینَ یَا أَخَا الْمُنْذِرِینَ أَنْذِرْ قَوْمَکَ لَا یَدْخُلُوا بَیْتاً مِنْ بُیُوتِی وَ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِی عِنْدَ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَظْلِمَة...»(11) خداوند به من وحی فرستاد که ای برادران پیامبران مرسل! به قوم خود بگو به خانه ای از خانه های من (مسجد) وارد نشوند در حالی که مظلمه ای از بندگان من بر گردنشان باشد که آن‌ها را لعنت می‌کنم در حالی که در برابر من به نماز ایستاده‌اند مگر آنکه آن مظلمه را مسترد کنند. امام حسین (ع) در شب عاشورا به یاران خود فرمود: هرکس به مردم بدهکاری دارد با ما نماند و برگردد! یعنی بدهی و حق‌الناس توفیق شهادت و عاقبت به خیری را از انسان می‌گیرد!

حق‌الناس و سخت‌ترین مشکل قیامت

امام علی (ع) از قول خدای متعال نقل می‌فرماید که خداوند از حقوق بندگان نمی‌گذرد. خداوند می‌فرماید : قسم به عزت و جلالم ستم هیچ ظالمی از من (بدون حساب) نخواهد گذشت؛ هرچند دستی (ناحق) به دستی خورده یا تماس حاصل کرده باشد؛ حتی آسیبی که از گوسفند شاخ دار به گوسفند بی شاخ رسیده باشد. (12)
پس خداوند حق افراد را می‌گیرد و به صاحبانش می‌دهد تا جایی که هیچ کس از دیگری طلبکار نباشد، آنگاه همه آماده حساب می‌شوند.

حق‌الناس عامل نگون‌بختی

امام علی (ع) علیه‌السلام در مورد عواقب ستم می‌فرمایند : «الظُّلْمُ یُزِلُ الْقَدَمَ وَ یَسْلُبُ النِّعَمَ وَ یُهْلِکُ الْأُمَم» (13) ستم، قدم را از راه حق و عدالت می‌لغزاند، نعمت‌ها را سلب می‌کند و امت ها را به هلاکت می‌رساند.
همچنین فرمودند : «ایَاکَ وَ الجَورِ فَاِنَ الجَائِرَ لَا یریحُ رائِحَة الجَنَة» (14) از ستم پرهیز کن که ستمگر بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
هیچ چیز مانند ظلم، به سرعت نعمت‌ها را سلب و عذاب و هلاکت را نزدیک نمی‌کند؛ زیرا خداوند دعای مظلومان را می‌شنود و در کمین ستمگران است (15) ایشان فرمودند : کسی که ستم می‌کند شیشه عمر خود را می‌شکند و کسی که بر اسب ظلم سوار شود زمین می‌خورد. ستم عمر را کوتاه می‌کند نعمت‌ها را بر باد می‌دهد و کسی که در حکومت خود به رعیت ظلم کند به زوال ملک خود سرعت بخشیده است. (16 )

حق‌الناس و خوردن آتش دوزخ

امام صادق (علیه‌السلام) به ابی بصیر فرمودند: ««مَنْ أَکَلَ مَالَ أَخِیهِ ظُلْماً وَ لَمْ یَرُدَّهُ إِلَیْهِ أَکَلَ جَذْوَةً مِنَ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.»(17)؛ کسی که مال برادرش را به ظلم بخورد و به او برنگرداند در قیامت قطعه ای از آتش جهنم را خواهد خورد.
در بعضی از روایات آمده در برابر هر درهمی 600 نماز از مدیون گرفته می‌شود و به طلبکار داده می‌شود. (18)
احمد بن ابی الجوزی می‌گوید «آرزو داشتم که در خواب، ابوسلیمان دارانی را که از عباد و زهاد بود ببینم. پس از گذشت یکسال از فوتش او را در خواب دیدم و گفتم خداوند با تو چه معامله ای فرمود، گفت ای احمد! به خاطر یک چوب خلال غصبی، مدت یکسال است که مبتلا به حساب هستم. (19)»

حق الناس در امور جانی

آدم کشی

مراجع در کتاب قصاص و دیات از کتب فقهی به واسطه دریافت ‌های الهی از آیات و روایات اسلامی قتل را به سه نوع تقسیم بندی نموده‌اند، قتل عمد، شبه عمد و قتل خطا. قتل عمد، قتلی است که با تصمیم قبلی و با استفاده از وسایل قتل صورت گیرد؛ مثل این که انسان به قصد کشتن دیگری از حربه یا چوب یا سنگ یا دست استفاده کند.
قتل شبه عمد، آن است که تصمیمی بر کشتن نباشد، اما تصمیم بر کاری در مورد مقتول داشته باشد که بدون توجه، منجر به قتل گردد، مثل اینکه کسی را عمدا کتک می‌زند بدون اینکه تصمیم کشتن او را داشته باشد. ولی این ضرب اتفاقا منجر به قتل گردد. قتل خطا آن است که هیچ گونه تصمیمی نه به قتل داشته باشد نه انجام عملی در مورد مقتول، مثل اینکه می‌خواهد حیوانی را شکار کند، اما تیر خطا می‌رود و به انسانی می‌خورد و او را به قتل می‌رساند.
از جنایت‌های خطرناک در اسلام آدم کشی است و از گناهان کبیره محسوب می‌شود، که اگر راه مقابله با آن در جامعه پیدا نشود آسایش افراد و راحتی آن‌ها در مخاطره می‌افتد و اجتماع با هرج و مرج روبرو خواهد شد، در این هنگام سلامت امنیتی از بین افراد رخت بربسته، جامعه متزلزل خواهد شد. قرآن در آیات مختلف آن را با اهمیت فوق‌العاده ای ذکر کرده است تا آنجا که قتل بی دلیل یک انسان را همانند کشتن تمامی مردم روی زمین معرفی می‌کند.
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً به غیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا» (20)
آن کس که انسانی را بدون اینکه قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است. به همین دلیل در آیه شریفه، برای کسانی که فرد با ایمانی را عمدا به قتل برسانند علاوه بر قصاص که عقاب دنیایی است چهار کیفر و عقاب شدید اخروی بیان شده است.
1- خلود؛ یعنی برای همیشه در آتش خواهد بود 2- مورد غضب پروردگار است 3- خارج شدن از رحمت الهی 4-بر پایی عذاب عظیمی برای او. به این ترتیب از نظر مجازات اخروی حداکثر تشدید در مورد قتل عمدی شده است.
پیامبر خدا (ص) فرمودند : «لَزَوَالُ الدُّنْیَا أَیْسَرُ عَلَی اللَّهِ مِنْ قَتْلِ الْمُؤْمِن» (21) جا به جا کردن تمام دنیا از کشتن یک مسلمان آسان‌تر است.
رسول خدا (ص) فرمودند: «أَوَّلُ مَا یُقْضَی یَوْمَ الْقِیَامَةِ الدِّمَاء» (22) نخستین چیزی که در قیامت به آن رسیدگی می‌شود خون‌های ناحقی است که ریخته شده است.
امام صادق (ع) فرمودند: «لَا یُوَفَّقُ قَاتِلُ الْمُؤْمِنِ مُتَعَمِّداً لِلتَّوْبَةِ».(23) کسی که مؤمنی را به عمد به قتل برساند توفیق توبه کردن نمی‌یابد.

خودکشی

همان طور که قتل دیگران حرام است، خودکشی نیز حرام است و همان گونه که کسی حق ندارد دیگری را بکشد خودش را نیز حق ندارد بکشد یا نقص عضو کند یا حتی خود را بزند که جایش زخم، کبود، یا سیاه شود. « ...وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیما» (24)؛ خود را نکشید، همانا خداوند بر شما مهربان بوده و هست.
امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیه» (25) هرکس خود را به عمد بکشد در جهنم جاودان خواهد بود. امام باقر (ع) فرمودند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ یُبْتَلَی به کلِ بَلِیَّةٍ وَ یَمُوتُ به کلِّ مِیتَةٍ إِلَّا أَنَّهُ لَا یَقْتُلُ نَفْسَهُ.»(26) مومن ممکن است به هر بلایی گرفتار شود و با هر نوع مرگی بمیرد؛ ولی خود کشی نمی‌کند.
رسول خدا (ص) در مورد کسی که مسلمان و اهل جبهه و جهاد بود و در جنگ وقتی مجروح شد تیری برگرفت و با آن خود را کشت، فرمودند: او اهل آتش است. (27)

سقط جنین

اگر روح در جنین دمیده شده باشد –که معمولا چهار ماه اتفاق می‌افتد – انسان کامل به شمار می‌رود و قتل او حرام است و با یک انسان صد ساله فرقی ندارد؛ پس اگر کسی او را سقط کند (چه به عمد و چه به سهو) در حکم یک انسان کامل است؛ ولی اگر زیر چهار ماه باشد باز هم سقط او جایز نیست و دیه دارد که از ده دینار طلای مسکوک شروع می‌شود تا صد دینار شرعی (سکه).(28) اسحاق بن عمار می‌گوید: به امام موسی بن جعفر (ع) عرض کردم: زنی از ترس حاملگی دارو می‌خورد. حضرت فرمودند: جایز نیست. به حضرت عرض کردم: هنوز نطفه است (فرزند نشده) فرمود: اول هر انسانی نطفه است. (29)

حق‌الناس در امور مالی

حق کارگر

زندگی عزتمند و با شرافت ایجاب می‌کند که انسان در اجتماع، کاری را بر عهده بگیرد و از تلاش و عمل خویش امرار معاش نماید. کسی که پولی در اختیار ندارد و می‌خواهد بی شغل و فعالیت امورات خانواده خود را تأمین نماید، یا باید از راه دزدی و چپاول دیگران و دست زدن به کارهای قاچاق و دیگر اعمال غیر مشروع، اموال دیگران را سرقت کند، یا با تکدی و تن دادن به ذلت و سؤال، از دسترنج خلق خدا ارتزاق کند و این هر دو، منافی با قوانین اسلامی و عزت آدمی است. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله): «مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقی کَلَّهُ عَلَی النَّاس» (30) رسول خدا فرمودند: کسی که بار زندگی خود را به دوش مردم می‌افکند و از دسترنج مردم امرار معاش می‌کند، رانده و مطرود درگاه الهی است.
کار و سعی اقتصادی سبب اطمینان به نفس و استحکام شخصیت است و به آدمی شرافت می‌بخشد، تلاش و کوشش برای امرار معاش، علامت وظیفه شناسی اجتماعی است و انسان را از دیگران بی نیاز می‌سازد.
مشغول بودن به کار و تلاش در طریق تأمین زندگی عزتمند مایه سرافرازی و افتخار و از اسباب سازگاری خانوادگی و اجتماعی است. کسی که زحمت می‌کشد و با دسترنج خویش، معاش خود و زن و فرزند را اداره می‌کند، در نزد پروردگار مأجور است در دیدگاه مردم و عائله خود نیز مورد ستایش و مدح است.
زمانی که رسول خدا (ص) از جنگ تبوک بازگشت، سعد انصاری از پیامبر استقبال کرد. پیامبر با او مصافحه نمود، دست‌های پینه بسته سعد توجه پیامبر را به خود جلب کرد، پرسید: این درشتی و پینه دستانت برای چیست؟ سعد گفت: من با طناب و بیل مشغول هستم، درآمدی را که از این راه به دست می‌آورم، به مصرف خانواده‌ام می‌رسانم. پیامبر (ص) فرمود: «هذه ید لا یمسها النار» (31) این دستی است که آتش جهنم به آن نخواهد رسید.
همچنین رسول خدا (ص) فرمودند: «مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام» (32) کسی که در مورد اجرت کارگر ستم روا دارد، عملش تباه واز بوی بهشتی که با فاصله پانصد سال راه استشمام می‌شود، محروم می‌گردد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «أَقْذَرُ الذُّنُوبِ ثَلَاثَةٌ قَتْلُ الْبَهِیمَةِ وَ حَبْسُ مَهْرِ الْمَرْأَةِ وَ مَنْعُ الْأَجِیرِ أَجْرَه» (33) بدترین گناهان سه گناه است 1- کشتن حیوان (از روی ظلم وستم)؛ 2- ندادن مهریه زن؛ 3- ندادن مزد کارگر.

کم فروشی

مبنای اصیل حق و عدالت چیزی است که در هستی حکم‌فرماست و از این جهت حیات انسانی بدان بستگی دارد. بنابراین، به هر طریق که انسان خود را از آن منحرف سازد مبنای اصیل حق را متزلزل ساخته عاقبت سنگینی را بر خویش رقم زده است. و از طرفی با خیانت و تقلب، غش در معامله ارکان مستحکم اطمینان و اعتماد عمومی را ویران ساخته و ضایعات غیر قابل جبرانی برای جامعه به بار می‌آورد. جای بسی تعجب است که گه گاهی می‌بینیم غیر مسلمانان در رعایت حقوق مردم بیش از مسلمانان پیش قدم ترند، در تلاشند جنس‌های خود را صحیح و درست با همان وزن و پیمانه ای که روی آن نوشته‌اند –بدون کم و کاست – به بازارهای جهانی بفرستند و اعتماد دیگران را از این راه جلب کنند. آری، آنان می‌دانند که اگر انسان اهل دنیا هم باشد، راهش همین است که در معامله خیانت نکند.
این موضوع در دیدگاه شرعی و حقوقی به گونه ای است که، کم فروشان در برابر خریداران، ضامن و بدهکار هستند و از این جهت بازگشت و توبه آن‌ها جز با ادای حقوقی که به طور غاصبانه در تحت تصرف خود گرفته‌اند، ممکن نخواهد بود، حتی اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان رد مظالم از طرف صاحبان اصلی به نیازمندان پرداخت نمایند. نکته خاصی که اینجا مطرح است این است که بعضی مواقع مسئله کم فروشی به صورت عمومی و گسترده بیان می‌شود، به گونه ای که هر گونه کم کاری و کوتاهی در انجام وظایف را شامل می‌شود، به این ترتیب کارگری که از کار خود کم می‌گذارد، آموزگار و استادی که درست درس نمی‌دهد و در ساعات کار اداری دنبال کارهای شخصی خود می‌رود، همه مشمول این حکم اند و در عواقب آن سهیم اند. (34)
خداوند متعال در این موضوع اشاره می‌فرماید که: «أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدین» (35)؛ حق پیمانه را اداکنید (و کم فروشی نکنید) و مردم را به خسارت نیفکنید، با ترازوی صحیح وزن کنید، و حق مردم را کم نگذارید در زمین فساد ننمایید.

سزای کم فروشی

مالک بن دینار از پرهیزکاران مشهور در بین مسلمانان می‌گوید: «همسایه ای در کنار خود داشتیم که در اثر بیماری شدید در حال احتضار بود، بر سر بالینش شتافته از حالش سؤال نمودم و خود را به او شناساندم، بعد از درنگی کوتاه سخن بر زبان آورد و گفت: ای مالک! دو تپه ای از آتش سوزان در مقابل من قرار گرفته که صعود از آن و عبور از این مانع، بسیار دشوار است.»
مالک می‌گوید، از خویشانش سؤال کردم بر این آقا چه معصیت آشکاری وجود داشته است؟ در پاسخ گفتند: دو پیمانه برای خرید و فروش داشت که با هم تفاوت داشتند و بواسطه آن دو پیمانه در خرید و فروش کالا، کم و زیاد می‌کرد. از آن‌ها درخواست کردم آن دو پیمانه را بیاورند، آن‌ها به سرعت پیمانه‌ها را آوردند و من در این لحظه آن‌ها را شکستم. سپس از محتضر پرسیدم: حالت چگونه است؟ در پاسخ سؤال من گفت: هر لحظه کار من سخت و دشوار می‌گردد. (36)

رشوه خواری

یکی از بلاهای بزرگی که از زمان گذشته تاکنون دامن گیر انسان شده و امروز نیز با سرعت افزون‌تری در حرکت است و ادامه دارد، موضوع رشوه خواری است که همین موضوع از شدیدترین سدهای اجرا شدن عدالت در جامعه ما و سایر جوامع بشری جهان بوده و هست. همچنین این مسئله علت ایجاد ناهنجاری‌های اجتماعی شده است به گونه ای که اصولا قوانین که باید در حفظ بهره دهی طبقات کم درآمد باشد، متأسفانه به سود طبقات قدرتمند به کار می‌افتد. عده ای از اشخاص مشکل خود را با پول حل می‌کنند و به آسودگی از قانون عبور می‌کنند. این پول گاهی به قاضی داده می‌شود، پرونده از این رو به آن رو می‌شود و ناحق جای حق نشسته، عدالت سر بریده می‌شود؛ گاهی به مأمور اداری داده می‌شود؛ گاهی به مأمور انتظامی یا فلان ناظر، فلان مهندس، فلان مأمور آگاهی یا راهنمایی و رانندگی، فلان نگهبان و... پرداخت می‌شود.
از آن جا که رشوه، در جایی است که حق، ناحق می‌شود، از گناهان کبیره در حد شرک است و هر مالی به عنوان رشوه به دست آید (چه کم و چه زیاد چه نقدی و چه جنسی و چه حقوقی) حرام، حق‌الناس و از مظالم عباد است. اگر شخصی بخواهد از آن توبه کند، باید تمام اموالی را که از این طریق به دست آورده است، به صاحبانش بازگرداند و اگر او را نمی‌شناسد، صدقه بدهد. به هر حال باید مال و زندگی خود را پاک کند وگرنه در قیامت گرفتار خواهد شد.
قرآن کریم رشوه خواری را در این آیه شریفه، نهی کرده است: «وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَی الْحُکَّام» (37) مال یکدیگر را به ناحق نخورید و کار را به محاکمه قاضیان نیفکنید که به وسیله رشوه و زور، پاره هایی از مال مردم را بخورید، با این که شما باطل بودن دعوی خود را می‌دانید.
امام صادق (ع) آن را کفر دانسته و فرموده‌اند: «فَأَمَّا الرِّشَا فِی الْحُکْمِ فَهُوَ الْکُفْرُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ.»(38) رشوه دادن در حکم و قضاوت به منزله کفر به خداست. رسول خدا (ص) فرمودند: «ایاکم والرشوه فا نها محض الکفر ولا یشم صاحب الرشوه ریح الجنه» (39) از رشوه گرفتن بپرهیزید؛ زیرا کفر خالص است و رشوه دهنده بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.

رشوه دهنده مجرم است

همان گونه که در رباخواری، تنها ربا گیرنده مجرم نیست، در رشوه نیز چند گروه مقصرند؛ یعنی هم رشوه دهنده، هم رشوه گیرنده و هم واسطه. رسول خدا (ص) در احادیثی فرمودند: «لعن الله الراشی والمرتشی والراشی الذی یمشی بینهما» (40)؛ خداوند رشوه دهنده، رشوه گیرنده و آن کسی را که میان آن دو دلال است، لعنت کرده است.
بنابراین، کسانی را که گرفتار این بلای خانمان‌سوز شده‌اند و اموالی را از این راه بدست آورده‌اند، باید بدانند که تمام آن‌ها حق‌الناس است و ایشان بدهکار مردم هستند و باید خود را قبل از مرگ خلاص کنند.

غش و کلاه برداری

غش نمودن با دیگری به معنای ظاهر نمودن چیزی است خلاف آنچه پنهان نموده است، غش به معنای زینت نمودن و زیبا جلوه دادن چیزی است که خلاف مصلحت می‌باشد، غش به معنای خدعه و خیانت است.
روشن است که ورود هر گونه خیانت و تقلب در امر معاملات، ستون‌های اطمینان و اعتماد عمومی را –که بزرگ‌ترین پشتوانه اقتصادی ملت‌هاست – متزلزل و ویران می‌سازد و ضایعات غیر قابل جبرانی برای جامعه به بار می‌آورد، لذا اسلام با هرگونه تقلب و خیانت مخالفت کرده است، و یکی از فعالیت‌های اقتصادی که در شرع مقدس ممنوع گردیده و بدین وسیله آزادی‌های اقتصادی، کنترل محتوا می‌شود، آن است که انسان از راه فریب و نیرنگ، خیانت و غش در معامله و ثروت به دست نیاورد. و مقصود از غش در معامله آن است که جنس بد را داخل جنس خوب یا به جای جنس خوب معامله کند و یا عیب جنس خود را بپوشاند.
روزی رسول خدا (ص) به بازار مدینه عبور می‌کرد، چشمش به طعامی «مانند نخود» افتاد، دید بسیار پاکیزه و مرغوب است، پرسیدند: قیمت این طعام چند است؟ در همین هنگام خداوند به او وحی کرد دستت را داخل آن طعام کن و زیر آن را رو بیاور، پیامبر چنین کرده، ناگهان دید زیر آن پست و نامرغوب است به آن بازاری رو کرد و فرمود : «مَا أَرَاکَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِیَانَةً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِینَ» (41)؛ تو را نمی‌نگرم مگر اینکه خیانت و نیرنگ به مسلمین را در اینجا جمع کرده ای. روز دیگر از بازار عبور کرد، طعامی را میان کیسه بزرگی دید، دستش را داخل آن نمود، دستش تر شد، دریافت زیر طعام را آب زده‌اند و نمناک است، به فروشنده فرمود: این چه طعامی است که رویش خشک است و زیرش تر است؟ او عرض کرد: باران بر آن باریده است پیامبر (ص) فرمود: چرا آن قسمت تر را نشان مشتریان نداده ای تا بنگرند؟ «کسی که با مسلمانان نیرنگ کند از ما نیست.»(42)

غش در معامله

در حال حاضر، انواع کلاه برداری‌های مدرن و غیر مدرن رواج یافته و از آن جمله می‌توان به کلاه برداری‌های الکترونیکی، اینترنتی و... اشاره کرد. فروختن خانه دیگری به نام خود، جعل سند، پرونده سازی، بازی با چک و وام، بالا کشیدن پول بانک‌ها، تأسیس شرکت‌های دروغین، گرفتن انواع وام‌ها و گرفتن سودهای کلان به نام شرکت، مخلوط کردن جنس بد و خوب، فروختن جنس ایرانی با نام و مارک خارجی و... از مصادیق خوردن مال مردم به باطل، فریب کاری و غش در معامله است که در احادیث به شدت از آن نهی شده است.
رسول خدا (ص) فرمودند: «وَ مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی شِرَاءٍ أَوْ بَیْعٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحْشَرُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ الْیَهُودِ لِأَنَّهُمْ أَغَشُ الْخَلْقِ لِلْمُسْلِمِین» (43)؛ هرکس در خرید و فروش، در حق مسلمانی خیانت کند، از ما نیست و قیامت با یهود محشور می‌شود؛ زیرا یهودیان بیشتر از هرکس به مسلمانان خیانت می‌کنند.
همچنین فرمودند: هرکس بخوابد در حالی که در دل او قصد خیانت به برادر مسلمانش باشد در غضب خداوند به سر می‌برد تا وقتی که توبه کند. (44)

خیانت در فروش آرد

وقتی شخص آرد فروشی که در کارش تقلب می‌کرد، حضور امام صادق (ع) رسید، حضرت به او فرمودند: «إِیَّاکَ وَ الْغِشَّ؛ فَإِنَّ مَنْ غَشَ، غُشَ فِی مَالِهِ، فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ، غُشَّ فِی أَهْلِهِ».(45)؛ از تقلب و خیانت، دوری کن؛ زیرا هرکس در حق دیگران خیانت کند، به مال خودش خیانت می‌شود و اگر مال نداشته باشد، به ناموسش خیانت می‌شود.
البته در زمان ما که آرد را دولت به نانوا می‌دهد، اگر نانوا بر خلاف قانون، آرد را بفروشد خیانت دیگری کرده است. (45)
آثار غش
رسول خدا (ص) فرمودند: «وَ مَنْ غَشَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ نَزَعَ اللَّهُ مِنْهُ بَرَکَةَ رِزْقِهِ وَ أَفْسَدَ عَلَیْهِ مَعِیشَتَهُ وَ وَکَلَهُ إِلَی نَفْسه» (46)؛ هرکس به مسلمانی خیانت کند خداوند برکت را از روزیش بر می‌دارد و زندگی اش را پریشان و فاسد می‌نماید و او را به خویش وا می گذارد؛ و در روایت دیگر فرمود: کسی که جنس معیوبی را بفروشد و عیب آن را نگوید: دائما در معرض خشم خداوند است و همواره ملائکه او را لعنت می‌کنند. (47)

سرانجام غش

در کربلا تاجری به تجارت اشتغال داشت که خود می‌گوید: من سرمایه زیادی داشتم و علت ترقی سرمایه‌ام این بود که در یکی از سال‌های گذشته مرضی در کربلا شایع شد که اطبا درمان آن را به آب لیمو منحصر کردند. از این جهت آب لیمو بسیار گران و کمیاب شد. من مقداری آب لیمو داشتم، مقداری دوغ با آن مخلوط کردم و به قیمت آب‌لیموی خالص فروختم. و از آنجا که فروش آب لیمو به مغازه من منحصر شده بود و همه به سراغ من می‌آمدند من هم آب‌لیموی مخلوط با دوغ را می‌فروختم و از این راه به سرمایه داری بزرگ مشهور شدم تا آنکه به بیماری مبتلا گردیدم و هر چه داشتم فروختم و دیگر چیزی برایم باقی نماند جز مقدار کالایی که بفروشند و برایم خرج کنند. (48)

دروغ و قسم راهی برای کلاه برداری

متأسفانه در بازار مسلمانان، دروغ گویی و قسم یاد کردن، فراوان دیده می‌شود و این دو، راهی برای کلاه برداری و فریب خریدار یا فروشنده و سوء استفاده از مقدسات برای خالی کردن جیب مشتری است.
رسول خدا (ص) فرمودند: بازرگانان همانند گناه کاران هستند. پرسیدند: یا رسول الله! مگر خداوند تجارت را حلال نفرموده است؟ فرمودند: چرا ولی آنها در فروش جنس خود، دروغ می‌گویند، قسم می‌خورند و گناه می‌کنند. (49) همچنین فرمودند: سه گروه اند که خداوند، نظر رحمت به آنان ندارد؛ از جمله کسی که سرمایه خود را با دروغ گفتن نابود می‌کند. (50)
ای فروشندگان قسم را کم کنید؛ زیرا قسم خوردن سرمایه و سود را تباه می‌کند. (51)
امام باقر علیه‌السلام فرمودند: «واجتَنِب الحَلفَ فِإنَّ الیَمینَ الفاجِرَة توُرِثُ صاحب‌ها النَّارَ.»(52)؛ از قسم خوردن پرهیز کن؛ زیرا قسم دروغ، سبب به جهنم افتادن آدمی می‌شود ...

امانت داری

امانت سرمایه اصلی جامعه انسانی و سبب پیوند مردم با یکدیگر و نظم معاش و معاد آن‌هاست، در حالی که خیانت، آتش سوزانی است که همه پیوندها را از میان می‌برد، و سبب هرج و مرج جامعه و فقر و ضعف و بدبختی است. امانت از صفاتی است که هم در رابطه با خلق با خالق و هم انسان‌ها نسبت به یکدیگر و هم انسان نسبت به خودش و هم نسبت به محیط زیست او صادق است. کتاب‌های آسمانی و آیین‌های الهی امانت‌های خدا در نزد مردم است.
نعمت‌های معنوی و مادی که خداوند در جسم و جان انسان آفریده همه امانت‌های او هستند. اموال و ثروت‌های مردم و پست ها و مقامهای اجتماعی، امانتهایی است که مردم، مأمور به حفظ آن‌ها هستند. با توجه به وسعت مفهوم امانت و خیانت و گسترش دامنه‌ی آن در ابعاد مختلف، اهمیت این فضیلت بیش از پیش آشکار می‌شود. در قرآن کریم جزء اوصاف برجسته مومنین آمده: «وَ الَّذینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُون» (53) آن‌ها که امانت‌ها و عهد خود را رعایت می‌کنند. «انَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلی أَهْلِها» (54)؛ خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت ‌ها را به صاحبانش بدهید.
مهم‌ترین وآشکارترین اثر امانت، مسأله اعتماد است. می‌دانیم که در زندگی اجتماعی انسان، کار، تعاون و همکاری، برای مبارزه با مشکلات و بهره گیری هرچه بیشتر از مواهب حیات است، مسأله اعتماد نقش اصلی را ایفا می‌کند؛ چراکه اگر اعتماد متقابل نباشد، جامعه‌ی بشری به جهنم سوزانی تبدیل می‌شود که همه از یکدیگر وحشت دارند و به جای این که نیروها در جهت سازندگی به کار بیفتند، در جهت پیشگیری از این وحشت به کار گرفته خواهد شد.
به تعبیر دیگر جامعه انسانی بدون اعتماد متقابل، همه چیز خود را از دست می‌دهد، هرچند همه امکانات را در اختیار داشته باشد، و به عکس با داشتن اعتماد متقابل، همه چیز دارد، هر چند به ظاهر فاقد امکانات باشد. پایه و اساس این اعتماد دو چیز است: 1- امانت 2- صداقت (55). قال لقمان: «یَا بُنَیَّ أَدِّ الْأَمَانَةَ تَسْلَمْ لَکَ دُنْیَاکَ وَ آخِرَتُکَ وَ کُنْ أَمِیناً تَکُنْ غَنِیّا» (56)؛ لقمان به پسرش وصیت می‌کند: پسرم! امانت را ادا کن تا دنیا وآخرت تو سالم باشد، و امین باش تا غنی شوی.
حضرت علی (ع) فرمودند: «وَ الْأَمَانَةُ تَجُرُّ الرِّزْقَ وَ الْخِیَانَةُ تَجُرُّ الْفَقْر» (57)؛ امانت داری رزق و روزی می‌آورد و خیانت مایه فقر است.
حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «أَرْبَعٌ لَا تَدْخُلُ بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَةِ الْخِیَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَاء» (58)؛ چهار چیز است که اگر یکی از آن‌ها در خانه ای وارد شود، ویران می‌گردد و هرگز برکات الهی، آن را آباد نخواهد کرد؛ خیانت، دزدی، شرب خمر، زنا. نیز بدیهی است جامعه ای که یکی از این چهار چیز یا همه آن‌ها در آن وارد شود مشمول همین حکم است؛ ویران می‌گردد و از برکت خالی می‌شود. این نکته نیز قابل دقت است همان گونه که امانت داران باید در امانت خیانت نکنند، امانت گذاران نیز باید به هوش باشند که امانت خویش را به دست چه کسی می سپرند؛ اگر امانتش را در انسان بد سابقه ای بسپرد و او در امانت خیانت کند، باید خویشتن را ملامت کند.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمودند «مَنِ ائْتَمَنَ غَیْرَ أَمِینٍ، فَلَیْسَ لَهُ عَلَی اللَّهِ ضَمَانٌ، لِأَنَّهُ قَدْ نَهَاهُ أَنْ یَأْتَمِنَه». (59) کسی که امانت خویش را به غیر امین بسپارد خدا ضامن حفظ آن نیست زیرا خدا او را از سپردن امانت به چنین کسی نهی کرده است. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «من ائْتَمَنَ غَیْرَ مُؤْمِنٍ فَلَا حُجَّةَ لَهُ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَل» (60)؛ کسی که فرد غیر امین را امین بشمرد و امانتش را به او بسپارد، مال خود را ضایع کرده و حجتی در برابر پروردگار ندارد.

رباخواری

رباخواری یکی از اعمال غیرشرعی است که از مصادیق روشن حق الناس محسوب می‌شود. ربا یعنی زیاده خواهی در قرض– که رایج ترین آن است یا زیاده خواهی در طلا و نقره یا زیاده خواهی که قابل وزن کردن است. این زیاده خواهی به این دلیل که در برابرش کار انجام نشده و تصاحب مال دیگری است، حرام و از مظالم عباد است و باید به صاحبانش باز گردانده شود همچنین اگر بر اثر گردش بازار به دست هزاران نفر رسیده باشد، باید آن را به مالک اول برگرداند و هم در صورت اطلاع مسئول، بدهکار و در گناه شریک اند. قرآن کریم ربا خواری را به شدت نهی کرده و آن را در حکم جنگ با خدا و رسول او دانسته است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین» (61)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و اگر مومن هستید باقی مانده ربا را ترک کنید پس اگر ترک نکنید به جنگ با خدا و رسول او اذن داده‌اید. قرآن کریم شرح می‌دهد که انسان ربا خوار مانند آدمی که نمی تواند روی پای خود بایستد، وارد صحرای محشر می‌شود: «الَّذینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلاَّ کَما یَقُوم» (62)؛ کسانی که ربا می‌خورند، بر نخیزند مگر مانند کسی که به وسوسه شیطان دیوانه شده است وآنان به این سبب، در این عمل زشت (ربا خوری) هستند که گویند: میان تجارت و ربا هیچ فرقی نیست؛ حال آنکه خداوند تجارت را حلال و ربا راحرام کرده است. هر کس پس از آن که اندرز خدا به او رسد و از این عمل دست کشد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت کار او با خدای مهربان است و کسانی که از این کار دست نکشند اهل جهنم اند و در آن جاوید هستند. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «اُخبَث المَکاسِب کَسبَ الِّربَا» (63)؛ خبیث‌ترین شغل‌ها ربا خواری است.

حق الناس درامور آبرویی

آبروی مسلمان

مظلمه انواعی دارد که دو نوع مهم آن؛ یعنی مظلمه های جانی و مالی را بیان کردیم؛ ولی مهم‌ تر از آن دو، مظلمه های حیثیتی است که به آبرو و شخصیت انسان مربوط می‌شود. آری کلیه اعمالی که به نوعی آبروی افراد را از بین می‌برد و او را در اجتماع بی اعتبار می‌سازد و شخصیت او را ویران می‌سازد، حرام است و از مصادیق حق الناس شمرده می‌شود. متأسفانه بسیار دیده می‌شود که افراد به راحتی به همدیگر دروغ می‌گویند یا آنکه پشت سر هم غیبت کرده، اهانت و کینه ورزی می‌کنند که همه این‌ها جزء حق الناس است و ریختن آبروی مومن به حساب آمده، عامل بسیاری از بدبختی‌ها می‌شود.

ارزش مومن

انسان از حرمت بالایی بر خوردار است پس باید شخصیت او حفظ گردد. انسان با ایمان اینقدر با ارزش است که نمی‌توان روی آن قیمت گذاری کرد و آسیب به او، آسیب به ایمان اوست. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند «مَن اَذَا مُومِنَا فَقَد اَذَانِی» (64)؛ هرکس مومنی را آزار دهد مرا اذیت کرده است. همچنین فرمودند: «مَن اَحَزن مُومِنا ثُم اَعطاهَ الدُنیا لَم یَکُن ذَلک کَفارتُه ولَم یُوجَر عَلیَه» (65)؛ اگر کسی فرد با ایمانی را غصه دار کند، آنگاه همه دنیا را به او ببخشد کفاره کارش نخواهد بود.
حتی نگاه تند و خشم آلود به مؤمن جایز نیست. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند «مَنْ نَظَرَ إِلَی مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِیُخِیفَهُ بِهَا أَخَافَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّه» (66)؛ هرکس به مؤمن، خوفناک نگاه بکند، خداوند او را در قیامت روزی که سایه ای جز سایه خدا نیست خائف می‌کند. امام صادق (علیه السلام) از قول خداوند متعال فرمودند: «لِیَأْذَنْ به حربٍ مِنِّی مَنْ آذی عَبْدِیَ الْمُؤْمِن» (67)؛ کسی که بنده مؤمن من را بیازارد به من اعلان جنگ کرده است.
بعضی چیزها بسیار گران بدست می‌آیند؛ ولی بسیار ارزان از دست می‌روند. شاید نتوان باور کرد که پس از ایمان، چیزی گران‌تر از آبروی یک فرد مسلمان وجود نداشته باشد. آبروی یک فرد، محصول یک عمر زندگی، تلاش و سختی است که ممکن است در یک لحظه از دست برود؛ بنابراین گناهی نیز بالاتر و بزرگتر از ریختن آبروی مسلمان وجود ندارد. رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند : «الْمُؤْمِنُ حَرَامٌ کُلُّهُ عِرْضُهُ وَ مَالُهُ وَ دَمُه» (68)؛ مؤمن همه چیزش، آبروی او، مال او، و خون او حرام (محترم) است.

طعنه زدن بر مؤمن

طعنه زدن و تحقیر کردن مؤمن، حق الناس و از گناهان نابخشودنی است. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «مَا مِنْ إِنْسَانٍ یَطْعُنُ فِی عَیْنِ مُؤْمِنٍ إِلَّا مَاتَ بِشَرِّ مِیتَةٍ وَ کَانَ یَتَمَنَّی أَلَّا یَرْجِعَ إِلَی خَیْر» (69)؛ هر کس رو در روی مؤمن به وی طعنه زند، به بدترین شکل خواهد مرد و جا دارد که هیچ گاه عاقبت به خیر نشود.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال مؤمن را از نور عظمت و کبریایی خود آفریده، پس هرکس به او طعنه زند یا حرف او را رد کند، در حقیقت خدا را رد کرده و خداوند با او کاری ندارد (رهایش می‌کند)؛ نطفه او شریک شیطان است. (70) رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «مَنْ طَعَنَ فِی مُؤْمِنٍ بِشَطْرِ کَلِمَةٍ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ إِنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام» (71) هرکس درباره انسان با ایمانی، کلمه ناروا بگوید و بر او طعنه زند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می‌کند، در صورتی که بوی آن از فاصله پانصد سال استشمام می‌شود.

فاش ساختن راز

از صفت‌های برجسته یک مؤمن رازداری است و فاش ساختن راز از صفات ناپسند و زشت می‌باشد. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّه» (72) سینه آدم خردمند صندوقچه اسرار اوست. بخشی از رازها به آبروی انسان بستگی دارد که فاش ساختن آن به ریختن آبروی او می‌انجامد؛ بنابراین کسی که در صدد بر می‌آید، راز دیگران را یافته، آن را فاش کند و به این وسیله او را در جامعه کوچک نماید، به یقین کار بسیار زشت و گناه جبران ناپذیری مرتکب شده است. عبدالله بن سنان می‌گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : «عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ حَرَام» (73)؛ عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ حضرت فرمود: آری. گفتم آیا مقصود عورت بدنی اوست؟ فرمودند: خیر. «هِیَ إِذَاعَةُ سِرِّه»؛ بلکه منظور فاش ساختن راز اوست.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: هر کس آگاه شد کسی خلافی مرتکب شده است و آن را پنهان نکرده، فاش کند و توبه نکند، نزد خدا مانند همان کسی است که گناه را انجام داده و گناه فاش کردن راز مؤمن نیز بر او خواهد بود، به گونه ای که خداوند مؤمن را که مرتکب گناه شده، به دلیل لطمه ای که به آبرویش خورده است، می‌آمرزد. (74)

بد گمانی

سوءظن به دیگران ریشه بسیاری از گناهان است که آثاری همچون؛ تجسس، غیبت، تهمت و... در پی دارد و کسی که به دیگران بدبین است، خواسته یا ناخواسته موجب آزار و اذیت و ضایع شدن حقوق آنان می‌گردد که این یک حق الناس است. قرآن کریم از بدگمانی و تجسس در کار دیگران به شدت نهی فرموده است. چنان که در سوره حجرات می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ، وَ لا تَجَسَّسُوا...»(75)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید که بعضی از آن‌ها گناه است و در امور شخصی دیگران تجسس نکنید. در جای دیگر، انسان از پیروی کردن در اموری که به آن علم ندارد، نهی شده است: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ، انَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اولئکَ کانَ عَنْهُ مَسْئوُلا» (76)؛ از دنبال کردن آنچه به آن علم نداری، پرهیز کن؛ زیرا چشم، گوش و دل مورد سؤال قرار خواهند گرفت.

نگاه غضب آلود

اگر کسی به هر شکلی، بنده مؤمن خدا را بترساند، هرچند با یک نگاه غضب آلود و خوفناک باشد یا او را کتک بزند، گرفتار غضب الهی خواهد شد. اذیت رساندن به دیگران به هر روشی امری ناپسند و مذموم و گناهی بس بزرگ است.
از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «مَنْ نَظَرَ إِلی مُؤْمِنٍ نَظْرَةً لِیُخِیفَهُ بِهَا، أَخَافَهُ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- یَوْمَ لَاظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ»(77) هرکس به مؤمن نگاه تندی بکند تا او را بترساند، خداوند در روزی که سایه ای جز سایه خدا نیست، او را می‌ترساند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ رَوَّعَ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ لِیُصِیبَهُ مِنْهُ‏ مَکْرُوهٌ‏ فَلَمْ یُصِبْهُ فَهُوَ فِی النَّارِ وَ مَنْ رَوَّعَ‏ مُؤْمِناً بِسُلْطَانٍ لِیُصِیبَهُ مِنْهُ مَکْرُوهٌ فَأَصَابَهُ فَهُوَ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِی النَّار» (78)؛ کسى که مؤمنى را از سلطانى بترساند به اینکه از جانب آن سلطان بدى به او میرسد و نرسد او در آتش است، و اگر بترساند او را به اینکه از سلطانى به او بدى میرسد و برسد با فرعون و پیروان فرعون در آتش است... بنابراین جاسوسی نامشروع و هر نوع اقدام که به ضرر مسلمان باشد حرام است.

نتیجه

نتیجه ای که از این مقاله بدست می آید این است که حق الناس از حقوقی است که پروردگار عالم بدان بسیار ارزش قائل است، به گونه ای که حق مردم را مقدم بر حقوق خود نموده است تا از این طریق ارزش مردم و رعایت حقی که هرکدام از آنان نسبت به هم دارند روشن تر گردد و با رعایت این حقوق سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت را برای خود رقم بزنند.

پی‌نوشت‌ها:

1 - غررالحکم،ص 480.
2- سوره بقره، آیه 188.
3- سوره نساء، آیه 161.
4- بحار الانوار، ج 27، ص 251.
5- نگاهی به حق الناس، با کمی تغییر، ص22.
6- همان.
7- الکافی، ج ‏2، ص 334.
8- بحارالانوار، ج 93،ص 320.
9- خصال، ص337.
10- بحارالانوار، ج 75، ص 312.
11- همان، ج 84، ص 257.
12-محاسن، ج 1، ص 68.
13- غررالحکم، ص 456.
14- غررالحکم، ص 457.
15- همان.
16- بحارالانوار، ج 75، ص 333.
17- وسائل الشیعه، ج 11، ص 342.
18- لئالی الاخبار،ص 549.
19- نگاهی به حق الناس، ص27.
20- سوره مائده، آیه 32.
21- روضه الواعظین، ج 2، ص 461.
22- المحاسن، ج 1، ص 106.
23- تفسیر عیاشی، ج 1، ص 267.
24- سوره نساء، آیه 29.
25- کافی، ج 13، ص 437.
26- کافی، ج 2، ص 254.
27- همان.
28- حق الناس، رحیمی، عباس، ص 35.
29-وسائل، ج 19، ص 15.
30-کافی، ج 9، ص 525.
31- سفینه البحار، ج 1، ص 12.
32- همان.
33- وسائل، ج 6، ص 248.
34- حق الناس، حیدری نراقی، علی محمد،ص 138 با کمی تغییر.
35- سوره انعام، آیه 152.
36- حق الناس، حیدری نراقی، علی محمد، ص 140 با کمی تغییر.
37- سوره بقره، آیه 188.
38- فقه الرضا، ص 253.
39- بحارالأنوار (ط- بیروت)، ج ‏101، ص 275.
40- نهج الفصاحة، ص 628.
41- همان.
42- همان.
43- من لایحضره الفقیه، ج ‏4، ص 15.
45- همان.
46- حق الناس، رحیمی، ص 108.
47- نگاهی نو به حق الناس، اکبری، محمد رضا، ص 97.
48- همان.
49- وسائل، ج 12، ص 248.
50- همان.
51- همان.
52- همان.
53- مؤمنون، آیه 8.
54- نساء، آیه 58.
55- حق الناس، حیدری نراقی، علی محمد، ص 129 با کمی تغییر.
56- معانی الأخبار، النص، ص 254.
57- تحف العقول، ص 221.
58- امالی، ص 398.
59- وسائل الشیعة، ج ‏19، ص 85.
60- وسائل الشیعة، ج ‏19، ص 88.
61-بقره، آیه 278.
62- بقره، آیه 275.
63- کافی، ج ‏9، ص 756.
64- نهج الفصاحة، ص 773.
65-کافی، ج 5، ص 125.
66- الکافی، ج ‏2، ص 369.
67- شرح الکافی- الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی)، ج‏ 9، ص 397.
68- تحف العقول، النص، ص 58.
69- المحاسن، ج ‏1، ص 101.
70- همان، ج ‏1، ص 104.
71- همان.
72- نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص 470.
73- الکافی، ج‏ 2، ص 359.
74- حق الناس، رحیمی، عباس، ص 117.
75- حجرات، آیه 12.
76- اسراء، آیه 36.
77- الکافی، ج ‏2، ص 369.
78- کافی (ط- دارالحدیث)، ج ‏4، ص 108.

منابع
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر، نشر الوفاء، بیروت، سال 1403ق.
4- کافی، کلینی، محمد بن یعقوب اسحاق، نشر دارالکتب الإسلامیة، سال 1407ق.
5- تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على، نشر جامعه مدرسین‏، چاپ دوم، سال1404ق.
6- معانی الأخبار، ابن بابویه، محمد بن على‏، نشر دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ اول، سال 1403 ق‏.
7- الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، مفید، محمد بن محمد، نشر مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، چاپ اول، سال1413 ق‏.
8- روضة الواعظین و بصیرة المتعظین فتال نیشابورى، محمد بن احمد، نشر رضى،‏ چاپ اول،‏ سال 1375 ش‏.
9- غرر الحکم و دررالکلم‏، تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، نشر دفتر تبلیغات، چاپ اول، سال، 1366 ش‏.
10- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏ نورى، حسین بن محمد تقى، نشر مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) چاپ اول، سال 1408 ق‏.
11- نهج الفصاحة پاینده، ابوالقاسم، نشر دنیاى دانش،‏ چاپ چهارم، سال1382 ش.
12- وسائل الشیعة شیخ حر عاملى، محمد بن حسن‏، نشر مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، سال‏1409 ق‏.
13- حق الناس، رحیمی، عباس، نشر جمال، چاپ دوم، سال 1389ش.
14- نگاهی نو به حق الناس، اکبری، محمدرضا، بی چا، بی جا، بی تا.
15- حق الناس، حیدری نراقی، علی محمد، بی چا، بی جا ، بی تا.